ریحانه خانم دختر گل مامان وبابا

دل نوشته

1392/9/1 14:46
نویسنده : آنه
92 بازدید
اشتراک گذاری

  سلام دختر خوشگلم این اولین مطلبی که برات مینویسم 

الان که من مشغول نوشتنم تو با بابات بازی میکنی الان 29 ابان 1392 هست خیلی شلوغ شدی 

از دیروز متوجه شدیم که چقدر خاله بازی رو دوست داری میز وصندلی اسباب بازی رو میاری واسه عروسک هات چای میریزی یواشکی ازت فیلم گرفتم وقتی بزرگ شدی نگاه کن 

دیشب رفتی بالا پیش ماجون بخوابی اونقدر رو تخت وول میخوری که نصف شب من از صدای افتادنت خودمو رسوندم بالا خودت نفهمیدی یه اتفاق که دیروزواست افتاد من رفته بودم بیرون کار داشتم اونقدر که محو تماشای کارتون میشی میخواستی ادعا لیکو رو در بیاری پیشونیت خورده بود به در وزخم شده بود تا شب سرتو با شالت بستی که من مریضمhttp://upload7.ir/images/10344203548695393923.jpghttp://upload7.ir/images/33533208049241779734.jpghttp://upload7.ir/images/42864209066862115961.jpg

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)